پایلوت به قلم سمیرا حسن زاده
پارت صد و سیزده
زمان ارسال : ۷۸ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 2 دقیقه
میخواستم از پشت او را به آغوش بکشم. برای اولین بار بود که آرزو میکردم که مرا همانند روزهایی گذشته به آغوش بکشد و از گردنم آویزان بشود. تا بلکه جان از دست دادهام را دوباره به دست بیاورم.
گردنش را کج و نگاهم کرد.
- پس الان میگم، انتخابت قابل تحسین.
لبخند شیرینی بر لب نشاند.
- دوسش دارم. اگه مردونه نبود حتما ازش استفاده میکردم.
سرش را چرخاند و مشغول ادامهی کارش شد.
نفس
۳۱ ساله 00رمان فوق العاده زیباست ممنون از نویسنده عزیز ،فقط کاش پارت ها طولانی تر بود 🥲